مُـــــح مَــــهات زنـــدگی مــــا

زندگی از بعد ما شدن می شود مجموعه ای از مح مه ها ... اینجا مجموعه ای از زندگی من است

مُـــــح مَــــهات زنـــدگی مــــا

زندگی از بعد ما شدن می شود مجموعه ای از مح مه ها ... اینجا مجموعه ای از زندگی من است

ناخنک زدن زمستان به تهران


چیزی نمیشه گفت در مقابل اینهمه زیبایی ... 1392/09/20

 



آسمون خیره کننده امروز...

"آیا به آسمان بالاى سرشان ننگریسته اند که چگونه آن را ساختیم و با زیبایى آراستیم"(ق، 6)



کوههای پر برف و چمن های یخ زده ...

" چرا به کوه‌ها نمی‌اندیشید که چگونه ایستاده‌اند و ریشه‌های آنها مانند میخ، اجزای زمین را به هم میخکوب کرده و از مخازن آنها چشمه‌ها و نهرها جاری شده و معادن را در سینه خود، حفظ کرده است" (عایشه، 19)



واقعا زیباست ... گل یخ زده


"ستایش از آن خدایی است که هر چه در، آسمانها و هر چه در زمین است از آن اوست و در آن جهان نیز ستایش از آن اوست و او حکیم و آگاه است(سبا،1)"

"دانشجو می میرد، ذلت نمی پذیرد"

باز شد 16 آذر... باز خاطره ... باز دلتنگی ...

باز یاد اجرای سنتورم ... باز مجله ویبره ... باز دلتنگی ...

باز بابل ... باز شور و هیجان 18-22 سالگی ... باز دلتنگی ...

باز یادآوری اولین تجربه ها ... باز بزرگ شدن، ریسک کردن ... باز دلتنگی ...

 باز دانشگاه ... باز دانشجو ... باز دلتنگی ...



پ ن 1: دوران خیلی خوبی بود... مثل خیلی ها پپه وار نگذشت... برخلاف همه عمرم! ... گذشته واسه من شده مرور همین 4 سال.. با تمام خوشی و ناخوشیش

پ ن 2: الان می فهمم،لمس می کنم، درک می کنم! که چرا می گفتن هیچ دوره ای دوره کارشناسی نمیشه

پ ن 3: دوره فوق لیسانس بی نهایت مزخرفه!



دانلود یه آهنگ پر خاطره برای خیلی هامون



اشک

آدم ها تا وقتی می خندن ، انگار حالشون خوبه

وقتی ناراحت هم باشن، اگه قبلش دائم الخنده نبوده باشن ، باز به چشم نمیان

ولی وقتی گریه میکنن

اون وقت حس میکنی چقدر فرق داشتن با کسی که میشناختی

چقدر متفاوت شدن

چقدر مظلوم شدن

چقدر نزدیک شدن

و چه مرد باشه و چه زن

چه بزرگ باشه و چه کوچیک

وقتی راه اشکش باز شد

و نشون داد حال درونشو...

آدمو بدجوری درگیر میکنه

...

دیدن اشک آدما برام خیلی سخته

مخصوصا اگه برام عزیز باشن

...





خدایا ترا شکرمیکنم که اشک را آفریدی که عصاره حیات انسان است

آنگاه که درآتش عشق می سوزم یا درشدت درد می گدازم

یا در شوق زیبایی و در ذوق عرفانی آب می شوم

و سراپای وجودم روح می شود، لطف می شود ،

عشق می شود ، سوز می شود

و عصاره وجودم به صورت اشک آب می شود

و بعنوان زیباترین محصول حیات

که وجهی به عشق و ذوق دارد

و وجهی دیگر به غم و درد ، بر دامان وجود فرو می چکد.

اگر خدا از من سندی بطلبد ، قلبم را ارائه خواهم داد ،

و اگر عمرم را بطلبد ، اشک را تقدیم خواهم کرد.


"دکتر چمران"